علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

عاشق شدن

بدون عشقِ تو دنیا سرای درد و غم است
که دیدن تو بهشت و ندیدنت ستم است

تو آن فرشته پاکی که وصف خوبی تو
دلیل فخر و مباهات شاعر و قلم است

وَ آن بلندترین برج حُسن هستی که
دلم برابر تو چون خرابه های بَم است

برای عضویت مکتب جنون شدنت
نثار جان و تن خویش اوّلین قدم است

خوشا به من که به یاد تو سرخوشم همه عمر
دلم به عشق تو آلوده است و متّهم است

تفاوتی است فراوان و غیر قابل درک
میان عاشق و آن کس که قبله اش شکم است

از آن زمان که تو را دیده ام به خود گفتم
هزار مرتبه عاشق شدن کم است و کم است

آردینی اوخو
دوشنبه 28 فروردین 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

شب بی نهایتی

دارم هوای عشق و شب بی نهایتی
من باشم و تو و طرب بی نهایتی

آغوش آتشین تو خاکسترم کند
در بستر وصال و تب بی نهایتی

از یاد بُرده خویش و شوم غرق تا ابد
در مستی شراب و لب بی نهایتی

در جسم و روح آدمیان داری از قدیم
ای عشق خانه و شُعَب بی نهایتی

سیمرغ کوه قافی و در من به پا شده
در جستجوی تو طلب بی نهایتی

آردینی اوخو
جمعه 11 فروردین 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,